2777
2789
عنوان

بالاخره حرفای دلمو به شوهرم گفتم

1190 بازدید | 46 پست

دم عیده چند روز مونده ن مث بقیه ارایشگاهی رفتم ن لباس گرفتم ن هیچکاری کردم خسته شدم واقعا تازه عقد کردیم عروسی ک نگرفت گفتم پول نداره فداسرش بعدا فرمالیته میگیریم گفت بیا خونه بابام اینا تو ی اتاق سریع خونه میگیرم اومدم ولی نگرفت گفت ندارم حالا گفت هرکاری میکنم جور نمیشه الان فوقش خونه نگیره عید اینجا بمونیم ب دلایلی لباسامو خونه بابام نیوردم (بخاطره دعوا و اینا ) و کلا دوسه دست لباس خونگی و بیرونی دارم و هزاران باره تو این چند ماه پوشیدمش بعد من چطوری واقعا عید باز پیششون همینارو بپوشم؟؟؟موهامو خودم اومدم لایت بندازم خراب شد مشکی گرفتم روش رنگش رفت چند رنگ شد افتضاح شد برگشتم همشو بهش گفتم الان داره چیزا گوشیشو پاک میکنه بفروشه ولی من نمیخوام اینجوری فقط میخوام ب خودش بیاد🙂🫠خسته شدم نه خونه ن کار ن هیچی🥲ما با عشق و کلی بدبختی ازدواج کردیم همو واقعا خیلی دوست داریم اما حس میکنم خیلی بیخیالع مگ میشه اینجوری ؟ اصن خودش بهش بر نمیخوره ی قرون ته جیبش نیست؟ 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اخی اون قسمت که گفتی میخواد گوشیشو بفروشه دلم سوخت.. چرا نمیره سرکار؟

ماشینش خراب شده 

منتظریم از این شهر وا مونده بریم 

خونوادم دنبالشن تحدیدش میکنن الانم دم عیده کار نیست 

حدود ۶۰ تومن طلا دارم میگم بفروش میگه طلاها تورو دست نمیزنم

ماشینش خراب شده  منتظریم از این شهر وا مونده بریم  خونوادم دنبالشن تحدیدش میکنن الانم دم ...

نه طلاها رو نفروش.

ولی بره سرکار درست میشه همه چی نگران نباش🥲


                 نـور‌زندگـی‌منـی )

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز