بچهااا ۶ ۷ سال هست عروسی کردیم ، شوهرم بشدت رفیق بازه ، هفته ای دوبار میره دیر میاد پریشب ۲ شب اومد مشروب خورده بود، دیشبم هی میگفت امشب چهارشنبه سوری برو خونه مادریا خاهر....بخاهر زنگ زدم گفت ببخشید پسرم گفته اینا حق ندارن بیان اینجا پسرش ۶ سالشه ،پسرمن ۵ ....من اونقدر اصرار کردم که شما بیاید بهونه در اورد منم نرفتم.... بعدشوهرم خودش میخاست بره پیش دوستاش اصرار کردم موند ، با دل امید لباس پوشیدم بساط کباب آماده کردم ....رفتیم حیاط با پسرم، ۱۰۰ دفعه هی گفت من میخام برم پیش دوستام وای همچی اخم کرده بود....منم گفتم نمیخام بری اونقدر فحشم داد بعد برگشت گفت از بس عن تو دستشویی هستی ساعت ۱۰ گرفت خابید