تایپک قبلیم گفتم ک با برادر شوهرم بحثم شد
شوهرم ا صب ک این اتفاق افتاده فقد همون صب دو کلام حرف زد باهام
همش یا خابه یا سرش تو گوشیه
الانم گفتم شام میخوری گف ن
من اومدم تو اتاق خودش داره غذا آماده میکنه بخوره رفتم گفتم این چیه حتا جوابمم نداد
ی چشم اشکه ی چشم خون
جرئت طلاقم ندارم
نمیدونم چیکار کنم
راهکار بدین بهم چجور مدیریت کنم این شرایطو
با گریه دارم تایپ میکنم
بی تفاوت نگذرین