۳ساله عقدیم دیگه خستهههه شددددم والا بلا خسته شددددم ب کی بگم😭😭😭
نمیتونم همش برم خونه مادرشوهرم شوهرمم نمیاد اینجا چون خیلی خونمون شلوغه از سرکار میاد خستس نمیاد اینجا منم درکش میکنم ولی کی منو درک کنه؟؟؟؟😭
یک ساله میخوایم عروسی بگیریم مادر من خیلی وقته با هزار بدبختی و مکافات جهیزیمو آماده کرده ولی خونواده شوهرم دریغ از یه نشونه ای ک حتی ما بفهمیم ک اصن تو فکر عروسی گرفتن هستن😭کاش وضع خودمون خوب بود خودمون عروسی میگرفتیم دیگه خسته شدم از صبح تا شب با شوهرم سرکاریم ولی هیچی به هیچی😭میگم عروسی نمیخوام فقط بریم سرخونه زندگیمون از این بلاتکلیفی راحت شم مادرشوهرم میگه نه ما پسر اولمونه باید حتما عروسی بگیریم خب اگر انقد اصرار دارین یه حرکتی کنین یه فکری بردارید