سلام دیشب خواب دیدم مادرشوهرم تو خواب باهام دعوا میکرد نصف شب از خواب بیدار شدم حالم بد بود حامله ام شکمم سفت شده بود درد میکرد شوهرمو بیدار نکردم گفتم بذار بخوابه سحر باید میرفت سرکار خلاصه خودش بیدار شد دید گفتم کابوس دیدم ولی نگفتم چه خوابی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دعوتشون کردم بیان داخل ولی همش حواسم به مادر شوهرم بود اصلا با من حرف نمیزد منم دوست نداشتم حرف بزنم باهاش ،با خواهرشوهرم حرف میزدم ،تازه وقتی اومد رفت تو پارکینگ خونه رو بررسی کرد