من یکساله عقدم و دایی جوون همسرم فوت شدعروسیمون موند
مادر شوهرم اینا رفته بودن تهران بعدش قرار بود برگشتنی برن سرای ایرانی
من به خواهر شوهرم پیام دادم گفتم لطفا رفتین سرا قبلش بمن بگو عکس اینا بفرست با هم خرید کنیم(برای خونه ما میخواستن بخرن چون پولاشو شوهرم داد به باباش قبلا حالا اون قرار بود بخره لوازمی که به پای همسرمه) این خانواده شوهرمم یکم خسیس و خب ازونان که همه چیو برا خودشون خوب میخوان برا من نه !!!
این مدت انقدر ازین رفتارا نشون دادن که حالم واقعا اژشون بهم میخوره
نگو از صب تو سرای ایرانی هستن
بعد ما اصلا نمیدونستیم و رفتن برا خودشون خرید کردن خونه خودشونو با وسایلا کلا نو کردن 😐😐😐
بعضی وسایل که نیاز هم نبود مادر شوهرم برا خودشون گرفته
من زنگ زدم به خواهر شوهرم با اینکه فقط ۱۶سالشه ولی انگار پیرزن ۷۰ سالس مدل حرف زدنش
بهش گفتمعزیزم رفته یودین چرا پس به من نگفتین بهت گفتم قبلش بگو که
انقدر بد جوابمو داد بعد گف تو اصن بمن نگفتی بگو
خیلی عصبیم از کاراشون منم باهاش بد حرف زدم
بخدا خیلی رفتارشون با عروس زنندس شاید اینو بخونید تنهایی به نظرتون مسخ ه بیاد ولی دلم پره از همه ی کاراشون ( یه نمونش اینکه من برا کابینت بندی خونه چندتا مدل دادم بعد رفتن همون مدلارو برای خونه خودشون گفتن و برا مارو عوض کردن گفتن این مدلی نباشه :////)