کجا داشتید زمین می‌خوردید اما یکی دستتون رو گرفت و حس کردید خداست ؟ تعریف کنید حرف بزنیم یه کم
من همیشه حضور خداروحس میکنم
وقتی دکتر بهم گفت شوهرت تا نهایت دو سه ساعت دیگه میمیره ولی خدا رو شکر زنده موند و بعد چند روز تو کما و ای سیو ...ووو اوردمش خونه و الان عالیه
واقعا همه جا.. خدا بهترین کار برام جور کرد تا خودم بتونم جهازمو بخرم چون پدر مادرم ۱ میلیونم نمیتونستن خرج کنن برام
همیشه حضور خدا رو حس میکنم وقتی که برای امتحانی نخوندم و اون امتحان کنسل میشه😁
انتخاب اشتباه نامزد او موقع بود که خدا کمکم کرد نزاشت تو چاه بیفتم کاری کرد دستش برام رو شد
من خیلی لحظه ها حس نکردم
ولی خدا دستمو محکممم گرفته بود
جایی که داشتم گریه میکردم خدا تو قلبم صدام زد امیدوار شدم
جایی که اولش فکرکردم حقم ضایع شده خدا همون موقع برام جبران کرد
جایی که حس میکردم از زندگی و ازدواج عقب افتادم خدا برام جبران کرد
خیلی جاها ولی الان خیلی وقته فکر کنم فراموشم کرده
و یا من فراموشش کردم با کارهام
اوج افسردگیم راستش حس خاصی به خدا دارم دپسد دارم خیلی خیلی عاشقش شم میدونی چطوری اونطوری که همه او بینم همه او باشه اما سخته دوست دارم اول معشوق خوبی باشم ما فک میکنیم عاشقیم اما معشوقیم
عشق معشوقان بسی افزون تر است
لیلی از مجنون بسی مجنون تر است
در (سخت ترین لحظات زندگی) ام؛حضور (خداوند متعال) را حس کردم.
من.
پارسال همین موقعه ها عشقم میگفت میاد خواستگاری عید بله برونمون میشه
دوروز قبل عید بدون هیچ دلیلی زد زیر همه چیز
چه شبای تنهایی بدی رو گذروندم
خدا میومد دست میکشید رو سرم
مراقبم بود
مینشست روبروم باهام حرف میزد من گریه میکردم
اونی که دستم رو گرفت خودم بودم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
