شیردهی

حق داری 🤕

منم همینطور بودم 

میگفتم جطوریه که بعضیا میچسبن سینه ی مادر پسر من اینطور پس میزنه 😣

من خونه خودمم نیستم 

تو این ده روز هر کی میاد یه نظری میده 

بخاطر بخیه هام نمیتونم بشینم بچه بگیرم بچه رو نمیزارن پیشم باشه 🥲 

خوب هم نمیشم که بتونم خودم کارامو کنم 

اینکارو میکنم اما متوجه شده که شیشه راحت تره براش

زیر سینم دست و پا میزنه پس میزنه منو 

خونه خودمم نیستم 

هر کی یه نظر میده بچه همش بغلشونه احساس میکنم بچه ام با من غریبگی میکنه 

یه خانومی محرم بود تو مسجد من بچم یه ماهش بود میخواستم شیر بدم نمیگرفت

یه خانوم اونطرف تر بچش یکسال و خورده ای بود اون شیر میخواست مادرش نداشت

رو به اون زنه گفت بچه تو شیر میخواد نداری اون شیر داره بچش. نمیخوره 🫠بچم از دوماهگی دیگه نتونستم بهش شیر بدم الان شیرخشکیه

امان از چشم زخم

اره خوب من که تجربه ندارم 

این ده روز هم خونه خودم نیستم هر کی میرسه بچه رو بغل میکنه دایه دلسوز تر از مادر شدن یه نظری میدن 

😞 

بچه منم اشتباه کردن شب اول بهش پستونک دادن بعدم شیشه. شیرم خوبه ولی خیییییلی بد قلقی کرد خیییییلی. ۱۲ روز بیشتر گشنه میموند یا با سرنگ بهش شیر میدادم. نا امید نشو. پسر من بالاخره سینمو گرفت

پستونک نده. شیشه هم خیلی محدود کن تا کامل سینه بگیره. مهارت که پیدا کرد توی مکیدن و کامل تونست با سینه خودشو سیر کنه پستونک بده. پسر منم کولیک داره. یه مامای با تجربه اینارو به من گفت و مشکلم حل شد. اگه خیلی بداخلاقی کرد نوک سینتو یه کم شیرین کن که بگیره. ولی اصلا و ابدا مستقیم شیرینی رو داخل دهانش نریز

منم شیرم کمه 

متوجه شده اون راحت تر میاد 

از بس بغل بقیه اس حس میکنم با من غریبه اس زیر سینه پس میزنه 

گفتم از این به بعد قبل گرسنه شدن سینه بهش بدم که زیاد گریه نکنه 🥲

نه نباید تو دهن بدوشی باید مکیدن یاد بگیره‌. زیادم تو دهن بدوشی برفک دهان میگیره

احتمالا بچت هنوز مسلطه کامل به مکیدن سینه نبوده پستونک و شیشه دادی تنبل شده. منم همین اشتباهو کردم. ولی اگه برات مهمه که سینه بگیره چند روز پا رو دلت بزار گریه هاشو تحمل کن تا درست بشه. بچه منم کولیک داره میدونم دلت ریش میشه. ولی یا باید قید شیر مادرو بزنی یا باید تحمل کنی

منم همبن حسو داستم خونه خودم بودم مادرشوهرم پیشم موند همش نظر میداد. تا میدید بچم سینه نگرفته فوری آب قند و پستونک میداد. با اینکه سزارین بودم و خیلی خیلی سختم بود روز چهارم گفتم دیگه خودم میتونم و رفت. تا روز ۱۲ واقعا سختی کشیدم بچم گشنگی میکشید سینه نمیگرفت بهونه شیشه و پستونک داشت. کولیکم داشت. یکسره گریه میکرد منم همش گریه. ولی انقد پافشاری کردم که تونستم.

اینم برای آرامش دلت بگم اینو بدون بچت هیچوقت باهات غزیبه نمیشه. هر چیم بقیه بغلش کنن اون بوی بدن مادرشو میشناسه. منم روزای اول خیلی گریه میکردم میگفتم بچم به مادرشوهرم وابسته میشه با من غریبی مبکنه هی دست دراز میکردم میگفتم بده بغلم میگفت بخیه دارب نمیتونی نمیدادش. ولی الان بچم فردا یکماهش میشه کامل منو میشناسه‌. تا بغلم میاد ساکت میشه. تا بلوزمو میدم بالا ملچ ملوچ مبکنه.

دوشیدن برای اینکه بگیره سینه رو.وقتی یکم دوشیدی سریع سینه رو بذاری دهنش

این حس ها واقعا بده منم گریه ام میگیره جلو خودمو میگیرم 

من متاسفانه طبیعی بودم خیلی بد بخیه زدن بهم اصلا نمیتونم بشینم بچمو تنهایی بگیرم شیر بدم 

گفتم دیگه برم خونه خودم که تنها باشم ولی از پسش بر نمیام 

اره از بغل منم سریع میگیرنش در صورتی که بچه و مادر بهم نیاز دارن 😕 

عزیزم برای منم دعا کن 🥺 هر روز آمپول زدم تا بچم سالم بدنیا بیاد دلم میگیره اینجوری میشه 

الهی خدا حفظش کنه براتون الهی همیشه خوشبختیشو ببینی 😍♥️