دوستنینیسایتیمن❤️ممنوناز اینکهتوتاپیکامشرکتمیکنیاگگاهیپستترو جواب ندادم بدونیاندیدمیاواقعادر جوابشحرفی برای گفتن نداشتم...خلاصه که ب مهربونی خودت ببخش 😘. کمی دورتر از خودم می ایستم ب تماشای کسی ک جای من زندگی میکند...چ بی رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی 🖤
نه برا ما کلا به عهده دختره غیر تلویزیون ما یزد هستیم
عشق زندگیم پسر عزیزم آمدنت رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید ای کاش خدا بر من منت میگذاشت و دختری به من میبخشید که تا پایان عمر سپاسگزار لطف بینهایتش باشم
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.
از نظر شهرای مختلف متفاوته. مثلا ما جنوبیا میگیم پسر باید جهیزیه رو بده کلا
گلی تهران میگن دختر جهاز بیاره پسر سرویس چوب و یکی دوتا فرشو و سیستم صوتی رو بگیره +یه دست رختخواب
ولی اسلام میگه جهیزیه با مرده
لطفا به نیت حاجتم صلوات یا حمد میفرستید.ممنونم زیبا ها♥️زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒