شوهرم حق طلاق رو قبول نکرد و گف خدافظ

منتظر نشدم پرتم کنه بیرون ، دو سه سال پیشم خواستم طلاق بگیرم خودش با التماس و گریه زاری برگردوند ک جبران کنه، اما بقول خودش حالیش نبود چطوری باید جبران کنه و انتظارات بیخود ازم داشت ک مثلا الان ب این نتیجه رسیده ک مقصر خودش بوده و ایندفه میخواد تمامشو در اختیار من بزاره میگف میخوام نوکرت باشم

اما الانم سر خونه بنام زدن بامبول در اورده میگه تو و بابات منو دروغگو میدونید و فک میکنید نمیخوام انجامش بدم

والا نمیدونم الان چیکار باید بکنم

دو روز پیش بهش گفتم باشه پس من شنبه میرم درخواست طلاق میدم 

حالا نمیدونم صبر کنم یا ن

بابامم ک تاحالا همش میگف برگرد بهش فرصت بده، الان ک با شوهرم سر لج افتاده بهم گیر داده زود طلاق بگیر منم عصابم خورد شد گفتم فعلا با من کاری نداشته باشین خودم میدونم کی چیکار کنم

ب نرخ الان فقط نزدیک ۵۰۰ میلیون

پول و سکه

شوهرم چنباری اومد باهم رفتیم بیرون تا صبح تو ماشین میچرخیدیم حرف میزدیم اما هنوزم ب نتیجه نرسیدیم

ن من تونستم راضیش کنم خونه بزنه ن اون تونسته با محبتاش منو نرم کنه ک کوتاه بیام ازین شرطم

حالا از مشاورم وقت گرفتم بریم پیش اون راه منطقی رو نشونمون بده تکلیفمونو بفهمیم

انننقد ادعای دوس داشتن میکنه ولی حاضر نیس این شرطو قبول کنه حس میکنم بهم بی اعتماده و میترسه اگ خونه داشته باشم جدا میشم