عزیزم یه روز قدردان پدرت میشی بخاطر همه ی سخت گیری هاش، پسری که از خودش استقلال نداشته باشه و نتونه خودش برای زندگیش تصمیم گیری کنه و انقدر تحت تاثیر خانوادش یا هرکس دیگه ای باشه نمیشه باهاش زندگی کرد، فردا توی هر مسئله ای دخالت میکردن و ذهن اون پسرو بر علیه تو خراب میکردن، با یه خانواده ای وصلت کن که بهت احترام بذارن فردا روز میخوای بری بیای رفت و امد کنی دلتو خون نکنن
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند…#مولانا
این ازدواج به صلاح نیست از اول خودتو کوچیک کردی باید به پسره میگفتی به پدرمادرم التماس کن شاید مهریه ...
مامانش گفت حاج اقا 200تا دست زد پدرم گفت نه من یه دختر بیشتر ندارم اومد تا 300 هم پدرم راضی شد بعئ که اومد برای اخرین بار حرف بزنه 300 راضی شد خودش ولی اذیت های بعدش......