۲۵ سالمه و همسرم ۳۵ سالشه سه ساله ازدواج کردم تا همین پارسال با شوهرم مشکل داشتم تا پای طلاق رفتم ولی با وساطت بزرگترها برگشتم سر زندگیم
خیلی اخلافش خوب شده ولی الان مشکلی که دارم اینه بعد از کلی دکتر رفتن آب پاکی و ریختن تو دستم بچه دار نمی شم هر چی باهاش صحبت می کنم که بیا طلاقم بده نمیخوام بعد چند سال یادت بیفته که طلاقم بدی که دوتایی مون سنی ازمون گذشته گریه می کنه که تو قسمت من بودی و جهنم اینکه بچه دار نمیشم تا آخر عمر باهاتم ولی تا بحثی میشه میگه چیه من با شرایط تو کنار اومدم تو با من کنار نمیای ، بچه میخوام بعد میگه پشیمونم دست خودم نبود از دهنم رفت و این حرفااا در ضمن خانواده ها در جریان دکتر رفتن ما نیستن ولی تحت فشارش گذاشتن چرا بچه دار نمیشه زنت البته به من چیزی نمیگن
چیکار کنم باهاش کلافه ام کرده
از بلاتکلیفی بدم میاد اگه قرار بر جداییه الان قابل تحمل تره تا چند ساله دیگه