2777
2789

سلام . من مسیر خیلی سختی تو راه بارداری و بچه دار شدن طی کردم. همیشه هر موضوعی پیش میومد به نی نی سایت مراجعه میکردم . تو گوگل سرچ میکردم که شاید مشابه مشکل خودمو پیدا کنم بدونم چی قراره به من بگذره ولی اینقدر مسائلی که برام پیش میومد نادر بود که هیچی پیدا نمیکردم الان بچم ۴ ماهشه و من اومدم یه سری مسائل رو شرح بدم برای اونهایی که مثل من تقلا میکنن و سرچ میکنن تا شاید از وضعیتشان چیزی بدونن. چون هیچ دکتری بهتون نمیگه قراره چی پیش بیاد. 


کلید واژه ها: ان تی. آنومالی.سل فری. معده جنین کوچک است.  آترزی مری. آنرزی کوان.  اختلال بلع. سندروم چارج. گاواژ. 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دقیقا ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ آزمایشم مثبت شد و با اینکه تو اقدام بودم. اما با مثبت شدن ازمایشم  ترس و اضطراب زیادی به من حجوم آورد. چرا؟ چون این بارداری من در سن ۳۶ سالگی و بعد از ۳ سقط و ۱ زایمان زودرس ۲۵ هفته اتفاق افتاد. یعنی بارداری پنجمم بود. برا همین میدونستم باید مسایل و مشکلات زیادی رو بگذرونم. میدونستم باید استراحت مطلق باشم. سرکِلاژ بشم. هر روز آمپول پروژسترون . انوکساپارین بزنم و .....  و صابونشو به تنم مالیده بودم از قبل  اما چیزی که نمیدونستم این بود که قراره با تحمل این همه سختی بچه ای که آرزوشو داشتم پر از درد برای حودش و من باشه و اولین روزای زندگیش بره زیر تیغ جراحی.

دقیقا ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ آزمایشم مثبت شد و با اینکه تو اقدام بودم. اما با مثبت شدن ازمایشم  ترس و ...

چقدر سخت و رنج آور😢

غرض رنجیدن ما بود از دنیا... حاصل شد.......خدایااز سقف اتاقم یاد تو میچکد باران بند بیاید از این خانه می روم🌻

بءدریم که باردای هام چجوری بودن و چجوری سقط میکردم چون یه تاپیک جداست واسه خودش.  از آزمایش ان تی شروع شد. تو سونو ان تی عدد ان تی ۳.۲ گزارش شد و من چون زیاد شنیده بودم که ان تی زیاد بوده ولی جواب ازمایشای بعدی خوب اومده زیاد به خودم ترس ندادم وای نیاز به پیگیری بود.  به جای اینکه بعد از سونو برم آزمایش خون غربالگری بدم. صبر کردم و یه جای دیگه که خیلی معتبر بود رفتم سونو ان تی این دفعه عدد ان تی. ۱.۸ بود و در محدوده نرمال پیش خودم گفتم  حتما سونو اولی اشتباه کرده اون سونو اولی رو نشون دکترم و آزمایشگاه ندادم. ( خیلی احمق بودم)  جواب ازمایش غربالگری هم خوب اومد.  رسیدیم به سونو آنومالی دکتر سونو ۵ بار تو بازه ۲۴ ساعت منو سونو کرد و میگفت حباب معده جنین کوچک تر از حد قابل انتظار .  و ممکنه مطرح کننده آترزی مری باشه. آترزی مری یعنی مسیری که از حلق به سمت معده میره یا تشکیل نشده باشه یا بسته باشه یا سوراخ باشه و .... منو ارجاع دادن به پریناتولوژیست .  اون باز منو سونو کرد و گفت ببین معده جنین دیده میشه ولی کوچیکه نسبت به سنش ممکنه با بیشتر شدن سن بارداری نرمال بشه برو سه هفته دیگه بیا سونو. ( اینجا تاریخ قانونی سقط ۱ هفته هست گذشته). به من گفت ببین ممکنه مشکلی باشه ممکن هم هست هیچ مشکلی نباشه. پزشک قانونی برا همچین چیزی مجوز سقط نمیده. اگر می خواهی به خاطر یه ممکنه بچتو سقط کنی باید غیر قانونی این کارو انجام بدی. و من که این همه سختی کشیده بودم.  دلم نمی خواست به خاطر یه ممکنه مشکلی باشه یا مشکلی نباشه بچمو از دست بدم.  ببخشید اگر طول میکشه ممنون از صبوری شما.  بقیشو دارم تایپ میکنم

لایک کنین لطفا تا بتونم کامل بخونم

من ۲۳کیلو وزن کم کردم، با کمک متخصص تغذیه و مربی بدنسازیم، وقتی به وزن هدفم که پنجاه و‌چهار کیلو بود رسیدم به کمک مربی و رژیم عضله سازی، عضله هامو پرورش دادم و به وزن پنجاه هفت پنجاه هشت رسیدم، پوست بدنم اصلا چروک و افتاده نشده بخاطر بدنسازی، پوست صورتم چون شکسته شده بود ،رفتم متخصص پوست و فیلر زدم زیر پوستم,چون هیچ چربی زیر پوست صورتم نمونده بود، و اینکه در طول رژیمم از دمنوش زنجبیل دارچین اب لیمو و گاهی بهشون زیره و زردچوبه هم اضافه میکردم استفاده میکردم روزی دوسه بار،پنج ماه طول کشید پروسه وزن کم کردنم, چون زمانی که چاق بودم افسرده شده بودم و تو نی نی سایت میومدم تا کاربری ببینم که وزن کم کرده و من ازش یاد بگیرم چه راهی رفته،الان تصمیم گرفتم تو امضام دقیق بنویسم تا شاید کمک حال کسی که حال بد دیروز منو داره بشه،و حالش مثل امروز من عالی بشه، فقط باید خودت بخوای و اراده کنی ،بهترین ورژن خودتو بساز❤️❤️

و اینم بگم که تو هفته ۱۸ سل فری دادم . و اکو قلب رفتم که حداقل از سالم بودن بقیه مسائل بچه مطمئن بشم. چون خونده بودم که معمولا آترزی مری با یه سری از نقص های دیگه مثل مشکل قلبی و ژنتیکی همراهه. که هم اکو قلب خوب بود هم سل فری ولی( دقیقا بعد از تولد مشخص شد هم مشکل قلبی داره هم سل فری  اشتباه کرده ) و.منی که استراحت مطلق بودم هر ۲ هفته می رفتم سونو شاید معده جنین بزرگ شده باشه. به چه سختی پشت ماشین دراز میکشیدم میرفتم سونو  . و همچنان معده جنین کوچیک بود. هفته ۲۸ به بعد مشکل افزایش مایع دور جنین هم اضافه شد و این نشون میداد که جنین آب دورشو نمیخوره و مطمئنا بلع نداره. و من که تاینجا اومده بودم به یه امید که شاید سونو ها اشتباه کرده باشن. دیگه مسیر برگشت نداشتم. رفتم با متخصص اطفال و  جراح نوزادان مشاوره کردم که اگر بچه من بعد از تولد مشکل داشت من چه کار کنم. اونا هم میگفتن جنین هندونه دربسته است و معلوم نیست کلا دکترا انگار تو دهنشون ماست بستن میدونن قراره چی بشه ها ولی زورشون میاد یا اینکه میترسن حدس و تشخیصشون رو بگن .  ولی اون چیزی که همه گفتن این بود که باید تو ی یه بیمارستان زایمان کنم که ان آی سیو پیشرفته داشته باشه و جراح نوزادان داشته باشه برا همین من باید می رفتم به بیمارستانی تو مرکز استان. حالا سرکلاژ شدم . درد دارم. کلی دارو مصرف میکنم و استراحت مطلقم.  درست تو هفته ۳۳ بارداری نصف شب دردم گرفت و دچار خونریزی شدم و دکترم گفت سریع ببرینش مرکز استان و ما کله سحر با چمدونایی که از قبل بسته بودم( به جای چیدن سیسمونی)  راهی یه شهر دیگه شدیم تو راه درد میکشیدم و مادرم و شو هرم همراهم بودن هی گاز میدادن که یه وقت وسط راه زایمان نکنم. شانس آوردیم تصادف نکردیم.  بالاخره رسیدیم و رفتیم اورژانس زنان. تو بخش تحت نظر بستریم کردن بهم سرم سولفات زدن که جلو انقباض ها رو بگیرن. و اول بخیه های سرکلاژ رو کشیدن که علارغم ترس زیادم اگر خودمو شل میگرفتم و نمیترسیدم اصلا درد نداشت و چون تقلا زیادی کردم خیلی اذیت شدم. خلاصه انقباض ها کم شد و من تو بخش پری ناتال بستری شدم که ببینن چقدر میتونن  ننو نگه دارن.  بچم بیدار شده بقیشو نوشتم لایکتون میکنم ببخشید

تو بیمارستان کلی دعوام کردن که چرا اینقدر پروژسترون مصرف میکردی و من میگفتم دکترم تجویز کرده و سر خود که مصرف نکردم. روزه ۳ تا شیاف فرتیژست ۴۰۰. هفته ای یه آمپول پورلوتون ۵۰۰ و قرص دوفاستون.  (بدون این پروژسترون ها  به هفته ۳۳. نمیرسیدم.  حالا یکی نیست بگه چه اصراری به بچه داشتن داری وقتی نمیشه. نمیشه دیگه. همه که نباید بچه داشته باشن. البته تقصیر اطرافیان بخصوص مادر شوهرم هم بود تو ۱۳ سالی که ازدواج کردم هر دفعه که زنگ زدم و دیددم می گفت خدا دامنتو سبز کنه این دعاش از صدتا فحش بدتر بود) خلاصه بعد از ۵ روز یعنی ۳۳ هفته و ۵ روز از بارداری گذشته  دوباره انقباض ها برگشتن و من رو به تاق عمل ارجاع دادن. چون به اصطلاح این بارداری پنجم بود  به بچه من میگفتن گلدن بیبی ( و منی که الان پسر طلا صداش میکنم)  و احتمال نقص مادرزادی در جنین بود واسه نوع زایمان اذیتم نکردن و طبق خواسته خودم سزارینم کردن.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 1 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز