2777
2789

توی تاپیک قبل گفتم اما چون داشتم همون موقع تایپ میکردم خیلیا رفتن، واقعا به راهنماییتون احتیاج دارم، اینبار همه رو از قبل تایپ کردم و تند تند میذارم ، خواهشاً تا آخر بخونید راهنماییم کنید که دوباره رابطه رو با مادرشوهرم شروع کنم یا همین شکلی ادامه بدم ...

❤️❤️❤️

زن بدی نیست، اما اخلاقای عجیب و غریب و اخلاقای بد زیادی داره، گاهی واقعا از دختر من که پنج سالش هست رفتارهاش بچگانه تره، فکر میکنم بخاطر اینه که توی دوازده سالگی شوهرش دادن و کودکی نکرده، اما من چرا باید تاوان بدم؟! گناه من که عروس این خانواده شدم چیه ؟ از همون دوران عقد رفتارهای اشتباهش رو شروع کرد ، همه ی پولای سرعقد رو برداشت برای خودش، هیچی نگفتم، حتی به روش هم نیاوردم.

❤️❤️❤️

از فردای عروسی وقت و بی وقت خونه ی ما بود، من هنوز گیج از استرس های شروع زندگی مشترک باید هر روز و هر روز این خانم رو تحمل میکردم، برای هیچ چیزی حد و مرز نداره، نه دخالت کردن، نه اظهارنظر کردن، نه حتی محبت کردن، به زبون ساده گند همه چیز رو درمیاره ، بارها از دست حرف ها و رفتارش بغض کردم و بغضمو قورت دادم و چیزی نگفتم که مثلاً بزرگتره، ولش کن ، احترامش رو نگه دار . همسرم خودش هر چند وقت یکبار با مادرش دعواش میشه و کاملا حق رو به من میده، هر چندماه یکبار یه آتیشی توی زندگی ما میندازه و آرامش منو همسرم رو به هم میزنه، بعضی وقتا هم زیادی مهربون میشه و بازم پدرمونو درمیاره انقد میگه بیاید خونمون یا بیست و چهاری خونه ی منه.

❤️❤️❤️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هر چیزی که واسه بچه هام یا خودم خریده با هدیه خریدن براش بهش برگردوندم، چون می‌دونم اخلاقش اینطوریه که بزنه به سرش واسه هر آشغالی که برات خریده یا هر کاری که کرده منت می‌ذاره.

هفت سال انواع و اقسام رفتارهای زشت و غیرقابل تحمل ازش دیدم و باز گذشتم، معذرت خواهی کرد بار آخر منم باز رابطه م رو ادامه دادم، تا روز مادر ، تو پست قبل کامل تعریف کردم ، اینجا هم تا جایی که حظور ذهن داشته باشم میگم. روز مادر منو همسرم چون تازه ماشینو عوض کرده بودیم دستمون تنگ بود، واسه مادرا لباس خریدیم، توی خونشون کادو رو که باز کرد پرت کرد اون طرف و رو به همسرم گفت خجالت نکشیدی یه تیکه پارچه گذاشتی تو کاغذ کادو واسه من آوردی، بدبخت من بچه هاتو میبرم خوراکی میخرم هر سری بیشتر از دویست تومن میشه، دیگه اصن دهنشو نمیبست، هر چی دلش خواست به شوهرم گفت. رو سر بچه هام منت گذاشت .

❤️❤️❤️

من لام تا کام حرف نزدم ، حتی شام هم فقط بازی کردم با غذا و منتظر موندم که فقط بریم ، از بعد اون شب دیگه پامو خونشون نذاشتم ، همسرم هم به اون گفته حق نداری بیای خونه ی ما ، از روز مادر تا الان چندبار پدر. شوهرمو خواهر شوهرم اومدن وساطت کردن که دوباره باهاش رابطه داشته باشم، شوهرم می‌ره سر میزنه، بچه هارو هم هفته ای یه روز بخاطر وابستگی شدید مادرشوهرم و اینکه هرروز زنگ میزنه به شوهرم که بیارشون بیارشون اعصابش رو خورد می‌کنه میذارم برن پیشش، هر آخر هفته دوازده ساعت اونجان ، حالا باز دیشب خواهر شوهرم کلی اومده حرف زده که مامانم داره آب میشه ، همش گریه میکنه، دوبار نزدیک بوده تو خواب سکته کنه و پشیمون میشی، دیر میشه و .....

❤️❤️❤️

من بهش گفتم من که هم پسرش رو میگم برو به مادرت سر بزن، هم نوه هاش رو هفته ای یه روز میفرستم پیشش، فقط خودم دیگه علاقه ای به معاشرت با ایشون ندارم ، باز میگفت بیا خونمون و تموم کن و گذشت کن و از این حرفا، حالا موندم واقعا چیکار کنم، اگه ذره ای امیدوارم بودم که بتونه حد و مرز رابطه رو نگه داره کوتاه میومدم، چون واقعا قصد آزار دادن ندارم، دیگه اعصاب و روانم نمی‌کشه مثل قبل بخوام تحملش کنم. ولی هنوز هر روز روزی چند دفعه به شوهرم زنگ میزنه! اون بنده خدا هم دیوونه شده از دستش، بلاکش کرده یه ساله، با شماره پدرشوهرم زنگ میزنه، به این آدم امیدی هست که تغییر رویه بده؟! چیکار کنم؟!

❤️❤️❤️
روز مادر که خیلی وقته گذشته ول کن بابا. اهمیت نده عزیزم اگرم مجبوری به رفت و آمد ،گذشت کن

تا تهش بخون ، واقعا این دفعه هم بگذرم، احساس میکنم هر دفعه که گذشتم کوچیکتر شدم

❤️❤️❤️

تورونمیدونم اما من کسی اینطورباهام برخوردکنه جوری ازچشمم می افته که هرکارهم کنن حاضرنیستم باهاش روبرو بشم 

ماازدلگیری روزهایمان به" شب" پناه میبردیم....                        وازدلتنگی شبهایمان به" روز " واینگونه بودکه تمام جوانی امان ؛  درناتمام یک "انتظار" تمام   شد

هیچی از آرامش شما وهمسرت مهمتر نیست 

من اگه در چنین شرایطی بودم ترجیح میدادم رفت وامد نکنم 


خنده را معنی سرمستی مکن                                    آنکه میخندد غمش بی انتهاست                     
مجبوری به رفت و امد ؟ اگر نه ، ولش کن دیگه .

تنها اجبارم همین دیوونه بازیای مادرشوهرم، نه چه اجباری، هیچ وابستگی مالی هم بهشون نداریم، تازه اون همش از شوهرم پول میگیره، بازم منت می‌ذاره😀

❤️❤️❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792