سلام بچم فقط چهارماهش بود که یهو پیله کرد جدا شیم هرچی میگفتم آخه چرا چی شده یهو دعوا راه مینداخت و میزد و میگفت حسی دیگه بهت ندارم از متاهلی بیزارم و....آخرشم مشخص شد آقا سرش گرم یکی دیگه شده بوده از دوران بارداری من...بالاخره جدا شدیم من موندم و بچه کوچک و کلی سختی...الان بچم نزدیک دوسالشه حضانت دادم بهش اما بچه رو داد به خودم گفت بچه رو نگه دار ماهی پنج تومن بهم میده(مهریه خودم+نفقه بچه+یارانه)من بچم کوچیکه حمایت خانوادم ندارم مجبورم با همین پول اجاره بدم و خرجی دوتامون سرکارم نمیتونم برم ب خاطر بچم چون هنوز کوچیکه حالا بچه هروقت مریض میشه من بهش اطلاع میدم که ببریمش درمانگاه و...اول که زود انگشت اتهام میگیره سمتم که چرا مریض شده چیکارش کردی حتما مواظبش نبودی بعدشم میگه خودت ببر...الان نصفه شب بچم بی قراری و گریه میکنه چند شب پیش بهش گفتم
گفت من نیستم بگوبابات ببرش درمانگاه توبرف و بارون بابام بیچاره اومده بردیم اورژانس الان باز بچم بی قراری میکنه بهش زنگ زدم میگه به من چه موقع گرفتاریها به من میگی برو فکر کن ببین بچهرو چیکار کردی خودتم ببر دکتر دیگه هم پیام به من نده ...آخه من بااین اشغال چیکار کنم چرا هروقت بچه طوریش میشه منو مقصر میدونه...اصلا پدری نکرده بفهمه بچه داری کردن چه مشکلاتی داره...دم عید میگم براش لباس بخر برا عید میگه به من چه با نفقه بچه بخر میگم بی انصاف مگه چیزی برا من میمونه بخوام لباس بخرم...بخدا که دلم نمیاد میگم بچه گناهی نداره این وسط وگرنه بچه مینداختم به جونش خودمم میرفتم سرکار راحت میشدم از این همه مشکل و بدبختی