سلام آبجیا... سه سال ازدواج کردم و از همون اولشم فهمیدم که کلا اخلاقمون جورنیس.... ولی خوب چون ازدواج دومم بود جیکم درنیومد... تاالان چندباری قهرکردم اومدم خونه مامانمو بعدش خودم برگشتم... گفتم اشکال نداره... همسرم اخلاقای خوب زیاد داره... فقط متاسفانه عصبیه و بعضا سرکوچیکترین چیز منفجر میشه و من تعجب میکنم بخاطر عکس العمل بی نهایت عصبی و تندش... تو این سه سال چندباری هم منو زده... من به خانوادم نگفتم... درحالیکه خانوادم حامی منن... در هرشرایط.. تااینکه ده روز قبل منو زد و بدترین فحشا رو بارم کرد... اومدم خونه مادرمو تواین سه سال هرچی شده بود رو بهشون گفتم.... اینبار برای جدایی خیلی مصمم بودم.. بی نهایت... ولی خوب دلتنگی کوفتی مگه میذاشت... به هر نحوی بود تحمل کردم. تااینکه دیروز رفتم یه سری لباس بیارم تامنو دید خیلی خوشحال شد بغلم کرد روبوسی و از دلم خواست دربیاره.... حرف زدیم... اصلا دلم بهش گرم نشد... نمیشه.. این دفعه خیلی دلم شکسته... حتی حس غريبی داشتم برا خونمون... برگشتم خونه مادرم... خیلی دو دلم چون میدونم که اخلاقش عوض نمیشه بخشیدن بی فایدس..
ولی الان نشستم فک کردم میخوام زندگیمو حفظ کنم بسازم.. حس میکنم بازم دارم خودمو گول میزنم.... ولی میخوام بسازم بخاطر خوبیاش... منطق میگه جداشو دلمم همینطور.. ولی یه حسی میگه ادامه بده و ببخش...