بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من خودم اگه برگردم عقب .شاغل میشم ..اعتماد به نفسم و میبرم بالا خودم و دسته پایین نمیگیرم .با پسرای مختلف و بالاتر از خودم سعی میکنم دوست بشم و مردار بیشتر و بهتر بشناسم و انتخاب کنم برا ازدواج ..تو مجردی خیلی تفریح و پارتی و کارایی که دوست داشتم و خوشحالم میکرد میکردم ..بیشتر تو اجتماع بودم ..واسه ازدواج عجله نمیکردم تا یه گزینه خیلی خوب گیرم بیاد ..تو ازدواجم خانواده طرف از خود طرف برام مهمتر بود .هر چی هست از تربیت خونوادست .حتی به نطر من بعضی کم بودای پسر و چشم پوشی میکردم اگه خانواده خوبی داشت. از همون اول ازدواجم کوچکترین بی احترامی و توهین و پزی و جواب میدادم میزاشتم تو کاسشون ..با خانواده همسر اصلا صمیمی نمیشدم..مخصوصا اگه موذی و حسود باشن .بین سن بچه اول و دوم هم خیلی فاصله نمی دادم ...با شوهرم زیاد دعوا نمیکردم و با سیاست و کارم و جلو میبرم ..فعلا همینا یادمه
به زودی شدید میشه اگه اینطوری پیش بری.منم مثل تو بودم.تا اینکه الان فهمیدم که تو زندگی هیشکی واسم نریده.و هرچی جلو بریم هیشکی نخواهد رید.جز اینکه زاویه دیدتو عوض کنی.از تک تک لحظات لذت ببر همیشه فکر کن امروز روز آخرته