سلام وروجکم
شیطونیاتو قربون که هر ساعت شبانه روز ، پا به پام بیداری🤨😄
کمتر از ۷.۸ساعت دیگه تا دیدارمون مونده
اخ دلم ضعف رفت برات 😻
مامان خبر داری چند ساعت دیگه قراره چی بشه...
کلی سوپرایز میشی پس، اون لحظه ای دست اقای دکتر کله تو میگیره میکشتت بیرون😂
به خودت میگی وا چه خبره چی شد😐
قربونت برم گنده شدی دیگه .چقد میخوای اون تو بمونی خو🤔😄 ۵۰ سانت شدی مامان. یخورده هم به فکر مامان بیچارت باش.. بچه کانگورو نیستی که
خب جونم برات بگه امروزی که گذشت ۸صبح واسه تشکیل پرونده زدیم به دل جاده و راهی بیمارستان شدیم. نمیدونی چه برفی میبارید چه هوای ترسناکی بود.
اونجا گفتن باید عصر بریم برای تشکیل پرونده..
ماهم شروع کردیم به پاساژ گردی
بعد از سرزدن به هر مغازه ای ، یه دور من میرفتم دستشویی🤦♀️
اخرشم هیچی نخریدم از بس ورم کردم و پرو بباسا برام اسون نبود
بعد از خوردن ناهار ، کارای بیمارستان انجام شد و باز زدیم به جاده برگشتیم شهرمون.
هنوزم داره برف میباره و قطعا شرایط جاده بدتر از دیروز شده..
توهم مثل بابات ، وسط بارش برف تو هوای سرد و بوران بدنیا میای. چه قشنگه انگار تاریخ تکرار میشه❤
پسرم راستشو بخوای مامانت خیلی ترسیده
از سوند
از امپول بیهوشی
از پاره شدن شکمم
و از همه بدتر از اون فشارایی که قراره به شکمم وارد کنن
ولی چاره چیه..اینم یکی از روزای زندگیه و من مثل همیشه میرم که با ترسم روبه رو شم و شکستش بدم.
این اخرین دل نوشته ایه که در نبودت نوشتم. اومدنتو قربون شاهزادم
مطمئنم فردا زمستون از شوق دینت بهار رو لمس میکنه(اندر جملات توهم امیز مادر خاله سوسکه)😅
چند ساعت باقی مونده رو پسر خوبی باش
ماچ به کله ت
خدافظ💚