2777
2789

۱ سال دوست بودیم 

خیلی همو میخواستم 

خیلی تلاش کردیم ک بهم برسیم 

همه مخالف بودن ک باهم باشیم 


ولی  به سختی راضی‌شون کردیم 

اون دوران با یه پراید وانت میومد دنبالم ک بریم بیرون 

درسته ماشینش مناسب نبود 

ولی خب خوشمیگذشت تک تک لحظه های کنار هم بودنمون 

آدم دست و دلبازی بود 

ولی هیچ موقع به مناسبتا بلد نبود برام چی بگیره ک دوست داشته باشم 


همیشه به فکرم بود یه لحظه غافل میشدم و جواب تماسشو نمیدادم 

گریه می‌کرد از نگرانی من 


اگ حرف رفتنو میزدم 

دنبالم میومد 


اگ ناراحت میشدم خوشحالم می‌کرد 


اگ اعصبانی میشدم آرومم می‌کرد 


اگ از چیزیش خوشم نمیومد تغییرش میداد 


کلی خاطره قشنگ ساختیم کنار هم 

درسته اون لحظه خیلی رابطمون پر از چالش بود و همه میخواستن مارو از هم جدا کنن 

ولی 

با تموم ساختیاش 


حالمون خوب بود 


عقد کردیم ولی از فردای عقد …

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ما هم با ساختی های فراون و یه دوستی چندساله بهم رسیدیم،ولی الان....

لطفا برای زندگیمون،برای اینده بچم دعا کنید 

اگه عاشق ها بهم نرسن خیلی بهتر تا اینک بهم برسن و براهم عادی بشن

به نام خداوند رنگین کمان🌈🌈

از فردا عقد دعوا هامون شروع شد 


فحش میداد 

داد میزد 

رفیق بازی می‌کرد 

دروغ میگفت 

مشروب میخوره 

دیر میومد خونه 

برام وقت نمیزاشت 

ولخرجی می‌کرد 


ولی عاشقم بود  

خب این عشق بدون مسئولیت پذیری به چ دردم میخورد 



الان یک ساله عقد کردیم 

 تو این مدت 

با خوبی باهاش حرف زدم ولی حل نشد


قهر کردم حل نشد 


دعوا کردم حل نشد 


دوری کردم حل نشد 


سرد شدم حل نشد 


مشاوره رفتیم حل نشد


خانواده اش دعواش کردن حل نشد 


خلاصه همه کاری کردم و باز کار خودشو کرد


بهم میگ دیگ مثل اولا خوب نیستی گرم نیستی 

خب مگ میشه 

یه آدم با تموم این مشکلات بتونه مثل اول بمونه 



بهم میگ مثل مامانم باهام برخورد میکنی 


خب جواب منم اینه ک کار بد بدِ

قرار نیست خانواده ات بگن انجام نده 


ولی چون من زنتم بگم بکن 


در حال حاضر خیلی نسبت بهم سردیم 



یه مدت ۱۰ روزه خونه‌شون موندم با پیشنهاد مادرش 

تا مشکلمون حل بسه 


حل ک نشد هیچ


جلو خانواده اش هم منو کوچیک کرد و بی احترامی کرد


منم تصمیمگرفنم …  

وقتی داستان های زندگی دیگرون میخوندم ک تو زندگیشون مشکل دارن،خیلی میومدن میگفتن ب طرف چرا تحمل میکنی طلاق بگیر، ولی الانک من تو موقعیت قرار گرفتم واقعا سخته ک بخوای طلاق بگیری ،فقط به حرف راحته خدا حتی سر دشمن هامونم نیاره ک ب بن بست برسن

به نام خداوند رنگین کمان🌈🌈
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792