مشکلاتمون خیلیه خانوادش خیلی اذیتم کردن چندین ساله چند ساله بخاطر اختلافش با داداشم نمیذاره برم خونه مامانم ، فک کنم یک ماهی شنود گذاشته خونه هرچی حرف با مامانم و خواهرام زدم شنیده الانم دلش خیلی پره باهام صحبت نمیکنه میگه زندگیمون خراب شد در صورتیکه کلا قضیه مفصله و س سالی هس زندگیمون بهم ریخته بچه دارم ۵ سالشه بخاطر اینکه میدونم لج میکنه و حضانت نمیده موندم باهاش الان چیکار کنم نزدیک عیده هیچ کاری نکرده و نمیذاره بکنم لج کرده چه برای خودم چه خونه فرشام کثیفه خونه تعمیر میخواد چیکارر کنم
کمبود محبت دارن، عقده ای شدن چون دیگه زورشون به اونا نمیرسه چون جور دیگه بلدنیستن، این ...
اوایل خیلی قربون صدقش میرفتم اصلا زندگیمون خیلی خوب بود عالی و عاشقانه ک همه حرفشو میزدن یهو اینطوری شد دیگه هم درست نشد چون من طاقت نیاوردم زورگویی هاشو