شیش ماهه ارتباط ندارم باهاش. ولی بقدری دلم براش تنگ شده هر لحظه هر کاری میکنم ب اون فکر میکنم به کارایی که میکرد ب صورتش ب صداش....
فک کردم قطع ارتباط کنم میتونم روی درسم تمرکز کنم برا کنکور ولی هی میاد تو فکرم. افسردگی گرفتم. هیچ انگیزه ای ندارم. حس میکنم تنفر بر انگیزم و بدرد نخورم. و کسی منو دوست ندارع.با هیچی خوشحال نمیشم و بزور میخندم.
خواهش میکنم اگه تو چنین شرایطی بودید. راهنمایی کنید چیکار کنم.