من خواهرم بیست سال به پای همچین آدمی نشت آخر هم درست که نشد معتاد هم شد الان دیگه دیره واسش ولی اگه همون موقع که جوون بود جدا میشد الان با یکی دیگه ازدواج کرده بود.برعکس اون خواهرم شوهرش بیکار و هیچ کاری نکن ،هیچ کاری😔 مثلاً اگه لامپ می‌سوخت نمیشد روش حساب بکشه شیش سال به پاش نشست درست نشد جدا شد یه سال بعد دوباره ازدواج کرد الا ن یه پسر از همسر. دومش آورده خیلی هم راضیه من اگه دختر بودم و همچین همسری داشتم یه روز هم نمی موندم.مثلا کسی که باد معده بده خیلی حرکت رشتیه.ولی ما که نمی‌شناسمش اگه یه خوبیهایی توش میبینی به پاش بمون ولی اگه هیچی نداره ولش کن به امید ارث و میراثش هم نشین اون موقع دیگه پول بدردت نمیخوره.تصمیمیه که خودت باید بگیری اگه اهل موادی سیگاری قرصی چیزی هست که دیگه اصلا نمون.من تجربه دوتا خواهرامو گفتم شاید کمکت کنه تو تصمیم گیری ولی تا جوونی تصمیم درست رو بگیر نزار سنت بیشتر بشه
بخدا واقعا وقتی میخوام به خوبی هاش فکر کنم میگم تنها خوبیش اینه که میدونم منو دوست داره بعد دوباره به خودم میام که اگه دوستم داره پس چرا واسه رفاه من هیچکاری نمیکنه حتی من حموم میخوام برم باید کتری بذارم اب داغ بشه پول نداره ابگرمکن رو درست کنه بعد خودش بهم میخنده و به مسخره میگه حال میکنی‌هااااا سونا دااااغ بود رفتی ؟ کلا فقط حاضر کرده دوست داره الان مسافر کشی میکنه ظهر به ظهر میره خونه ناهار و استراحت اما من به خودم اجازه نمیدم برم استراحت میگم گرفتاری دارم بدهی دارم یه ساعت بیشتر هم کار کنم یک ساعته
یه چند زگروز بهش سرویس نده ببین هنوز دوست داره مثلاً پول بهش نده با پول خودت غذا نگیر تمام مسئولیتهارو بنداز گردن خودش.منم خواهرم کار میکنه خرج خونه رو میده حاظر نیست جدا بشه الان پشیمونم که دیر شده دیگه
بنظرم شوهر من که چیزی واسه از دست دادن نداره و زیاد هم براش مهم نیست نهایتا میخواد سه چهار ماه به گذشته و کارایی که کرد فکر کنه و تمااااام
ولی نا گفته نماند شانس من یه شانسیه که به محض اینکه جدا شیم این میشه بهترین مرد دنیا 😂😂😂 از شانس تخم مرغی خودم مطمئنم
بستگی به سطح تحملت داره ولی این مشخصاتی که گفتی مرد نیست، خیلی رو مخه من نمیتونم تحملش کنم
والا هیچ چیزه مثبتی نداره ظاهرا همین الان جدا شی خیلی بهتره به چی این مرد دل خوش کردی مردی که اهل کار نیست بدرد جرز لایه دیوار میخوره میخوای چیکار
خواهرمم حرف شمارو میزنه با اینکه از من کوچیک تره میگه تو جدا نمیشی تا وقتی که خسته بشی اگه الان موندی چون خسته نشدی.
من خانوادم میگن جدا شو و مستقل زندگی کن ما مالی حمایتت میکنیم من الان فقط دارم حفظ ظاهر میکنم تو فامیل ولی واقعا دلم دیگه به زندگی نیست اما میگم شاید درست بشه
آیا اگه تو مشکل داشتی اونم همینجوری تحملت میکرد؟
اگه برات ارزش قائل نیست و ارزش موندن نداره ولش کن
مگه چند سال جوونی و میخوای عمر کنی
یک بار بیشتر زندکی نمی‌کنیم
اینی که تو میگی به درد نمیخوره
اگه دوست داشت مثل خودت برای زندگیش تلاش میکرد
وظیفه مرد کار کردن و خرج دادن زندگی هست
خودتو پیر میکنی و آخرشم هیچ
خوبی و بدی هاش رو بزار کفه ترازو و تصمیم بگیر به همه عواقب بعد طلاق فکر کن و اینکه چند سال دیگه اینجوری میتونی تحمل کنی
موفق باشی.
تو ذهنت برای خودت یه تایم تعیین کن مثلا ۶ ماه، بگو تو این ۶ ماه این کارو میکنم ، مثلا پول نده یهش، بهش بگو بره سرکار و هر چیزی که لازمه، به خودش هم بگو ۶ ماه فرصت میدم که زندگیمونو نجات بدیم شرطامم اینه، اگه درست نشد درخواست طلاق میدم، ب نظرم تو باهاش مدارا می کنی ولی دیگه کافیه کمی هم از در قهر و زور و تهدید وارد شو
این حرف شانس هم من قبول دارم
گاهی بخدا میگم اگر من بمیرم تمام نواقص دنیا حل میشه
انگار خدا وند من را برای زجر افریده باشه
اما بالاخره تهدید برای این مرد موثره
یعنی چی ابگرمگ ن مدتها خراب باشه و هیچی
شما فکر کنم خودت مغازه زدی
بخواهی بری خود پدرت تا مدتی کرایه مغازه و اینا می افته رو دستتت
بهش بگو و دلخور باش از دستش
سر موقع کرایه مغازه ات که رسید تمدیدش نکن
وسایلت را جمع کن
بهش اطلاع بده و برو
و سرسخت بمون
بالاخره یا ادم میشه یا نمیشه
فرصت سخت را بهش بده
