2777
2789

سلام به همه دوستان، میخوام اینجا خلاصه ای از زندگیم رو بگم ، و از دوستان ، مشورت بگیرم، برای اینکه وقت شما رو نگیرم مطالب رو از قبل تایپ کردم، نظر همه دوستان رو میخونم ، و در انتها پاسخ میدم ، اگر به تک تک پاسخ ندادم و روی اسم نازنینتون ریپلای  نکردم ، پیشاپیش عذر میخوام

من ۲۰ سال زندگی مشترک داشتم ، و یه فرزند دارم ، تحصیلات خوبی دارم و تو یه ارگان دولتی مشغول کارم و ازخودم خونه و ماشین دارم و برای مخارج خودم و فرزندم محتاج کسی نیستم

زمانی که زایمان کردم ، همسرم هیچ هدیه ای به من نداد و در عوض روز ۷ تولد فرزندم متوجه خیانت شدم، بعد از یه دعوا گذشت کردم و زندگی ما ادامه داشت.

ایشان تو زندگی بسیار آروم بودن و همیشه در مقابل همه حامی من

اما هرگز اهل هدیه دادن تو هیچ مناسبتی نبودن

خسیس نبود ، و زمانی که کار می‌کرد کل درآمدش رو به من میداد و من مدیریت میکردم

و هرگز سوال نمی‌کرد که با این پول چه کار میکنی.

توی کارهای خونه و بچه داری پا به پای من بود .

لابکم کنین مرسی

هممون به حد کافی مشکل داریم پس اینجا یکم مهربونه باشیم باهم خیلی قشنگ تره دوست عزیزم 🙃این سایت برای خالی کردن عقده ها نیست لطفاً رعایت کنید🥲اگه تاپیک میزنی همه حق دارن نظر بدن پس الکی گیر ندین حتی اگه اون نظر باب میل شما نبود❤️اینطوری همه چیز قشنگ تر میشه 🙃

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعد از چند سال که از زندگی گذشت ، پدر و مادرش خیلی منو اذیت میکردن ، همیشه کارشون با من بود ، اما  همیشه طلبکار.

من  هم مدام در حال کشمکش با مادرش.مادرشون  برای هیچ  مهمونی منو دعوت نمی‌کرد و در عوض یه روز درمیون خونه ما بود .

به خودش اجازه می‌داد که بره سر فریزر و کابینت و هر چی میخواد رو ببره.

بلاخره بعد از یه بحث طولانی با مادرش رفت وامدم رو باهاش قطع کردم

توی مدت ۲۰ سال زندگی مشترک ، سه بار به من خیانت کرد و من بخشیدم، اما مرتبه آخر کوتاه نیومدم و جدا شدم .

دو سال از هم جدا بودیم توی این دوسال چند بار خواهرش واسطه برگشتم شد اما قبول نکردم ،

بعد از این مدت، برای  دخترم خواستگار اومد و من مخالف بودم ، اما گفتم با پدرش هم مشورت کنم، برای همین باهاش یه قرار گذاشتم و رفتم دیدنش.

از دیدن حال و روزش شوکه شدم ، اون که همیشه به خودش می‌رسید و افتخارش خوشتیپیش بود داغون ، داغون بود ، انگار جای دو سال بیست سال پیر شده بود.

به شدت گریه میکرد و التماس که برگردم، و می‌گفت دیگه سرم به سنگ خورده و پشیمونم.

البته بعد از دو ماه که  از جدایی ما گذشته  یه ازدواج موقت داشته که سه ماه طول کشیده.


اینم بگم که هر بار که خیانت می‌کرد به همین صورت التماس می‌کرد که برگردم و منم خام میشدم.

هربار تا دو سه سال دست از پا خطا نمی‌کرد.

ولی سال آخری که باهاش زندگی میکردم ، حس میکردم ، که خیالش راحته هر کاری کنه باز من هستم ،

البته من هم همیشه حامی بودم ، شغل الانش به خاطر سرمایه من هست ، بعد از جدایی میتونستم مغازه رو ازش بگیرم ، چون سند مغازه و جواز کسب به اسم من بود ، ولی نخواستم نونش رو ببرم .

بی خیال شدم

خودش میدونه هیچ کس مثل من حواسش بهش نیست.

حالا سوالم اینه ، اگه شما جای من بودید چه کار میکردید؟

آیا ممکنه که واقعا بچسبه به زندگی ؟

یا نه؟

تو اطرافیانتان کسی رو دارید بعد جدایی زندگیشون با قبل فرق کرده باشه؟

برگردم؟ یا کلا فراموشش کنم.

وقتی میبینمش دوباره اون هیجان قبل رو دارم .

اما تو خلوت با خودم میجنگم که زندگیم رو دوباره نابود نکنم

حالا سوالم اینه ، اگه شما جای من بودید چه کار میکردید؟ آیا ممکنه که واقعا بچسبه به زندگی ؟ یا نه؟ ...

یه نفر یکبار رفت خونه خدا آدم نشد دیگه نمیشه

عزیزم ادامه زندگیتو جای دیگه بساز وقت زمانت عمرت حروم نکن

اگه خدا بود ما این همه درد نمیکشیدیم 🫠
نه عزیزم دو ساله طلاق گرفتم

در این صورت به برگشت به این زندگی فکر نکنید 

الان شرایط خیلی سخته شما از نقطه منفی باید شروع کنید به مرحله قبل برسید 

اگر شوهرتون ورشکسته بود میگفتم قابل تحمله ولی واقعا خیانت توجیه نداره اونم چندین بار

اگر کیس مناسب داشتید تشکیل خانواده بدید 


چرا جدا بشی عزیزم  خیانت که صد در صدا مردا میکنن  همینکه همه درامدشو میده دستت خوبه  ...

مخصوصا کسی که بچه داره وطرف پدر خیلی خوبیه باید فرصت داد:چون هیچکس مثل پدر ومادر خود آدم نمیشه 

نگران فردا نباش ،چون خدا زودتر ازتو انجاست ❤❣❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792