خلاصه امروزم مث همیشه سعی کرد تو گروه خانوادگی  منو تخریب کنه دیگه جلوش وایسادم خییییلی بحث کردیم و هر چی ک بود و نبودو گفتم برا اولین بار و اونم گفت ...  
ی حرف زد ک خیلی دلم شکست و جوابشو نمیدونستم چی بدم.  
من تا دوازده سالگی تو روستا زندگی کردیم و شاید امکانات زندگی و رفاهیمون نسبت ب بقیه فامیل کمتر بود و اینکع بعدش پدرم با گوشی دست گرفتنم مخالف بود و از ۱۶ سالگی گوشی گرفتم و الن ۲۲ سالمه. 
یهو دختر عموم گفت تو دو ساله اومدی شهر و  گوشی دست گرفتی جو گرفتت و .... 
خیلی دلم شکست و نمیدونستم چی جوابشو بدم ک کم نیارم