من حس بدی میگیرم دو سه نفر تو اقوام خودمون و اقوام شوهرم هستن. اصلا جرات ندارم تو مهمونی چیزی که اون ندیده بپوشم یا بردارم. مدام میپرسه. کیفت و چند خریدی. روسریت و چند خریدی. وای تمومی هم نداره. من خودم اصلا از کسی نمیپرسم. حس میکنم کار خوبی نیست. نمیدونم چجوری این کارشون و ترک بدم. که بی ادبانه هم نباشه و ناراحت نشن. یا طلا میخرم انگشترم و میگیرن. با دست سبک و سنگینش میکنن. گردنبندم و میگه چند گرمه. گرمی چند خریدی. حس بدی میگیرم با این آدمها
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
درباره انگشتر بگو سخت رفته تو دستم ببخشید در بیارم دیگه نمیتونم دستم کنم لباسم بگو نمیدونم باهم چند ...
آخه همیشه میپرسن. اصلا انگار از مغازه دار دارن میپرسن. حتی لباسهای بچه هام و میپرسن. تو مهمونی از همه چی من سوال کرد. من اصلا ازش نپرسیدم لباست و چند خریدی. با اینکه اونم نو خریده بود. بعضی ها چقدر فضولن خدایی. باید همش بگم نمیدونم تا شاید دست از سرم بردارن