من به بچه دار شدن هیچ علاقه ایی ندارم. دوس دارم به جای بچه سگ داشته باشم اصلا دلم برای سگهای توو خیابون میره احساس مادری دارم بهشون دوس دارم یه سگ گلدن کوچولو بخرم بزرگ کنم اما مردان اصولا ازدواج میکنن که بچه بسازن شوهر من هم مستثنی نیست. از ونگ زدن های بچه و کهنه عوض کردن و از اینک باید حتما مادر خوبی باشم از اینک مسئولیت یه ادم دیگه رو به عهده بگیرم هم متنفرم هم میترسم. اصلا یه بچه میبینم هیچ حسی ندارم بدتر دوس دارم بچه هه توو دس پام نپلکه به زور شوهرم بچه هاای فامیلو یه دستی میکشم به سرشون که ناراحت نشن احساس میکنم با امدن بچه زندگیم قرار به پایان برسه و بدبختی شروع بشه.
این باور شماست طلسمی وجود نداره اگه همسرتونو دوس دارید تلاش کنید زندگیتونو با منطق. سرو سامون بدید.& ...
من خیلی تلاش کردم دیگه نمیخامش بدرد نمیخوره بعدشم همسرم منو خیلی دوست داره با عشق ازدواج کردیم ولی خب دیگ اینجوری شد هیچکی نمیدونه کی تو زندگیش چی میکشه بجز خدا و خودش