وقتی اولین بار والدین من و همسرم نوه شان رو دیدن...

| مشاهده متن کامل بحث + 9149 بازدید | 23 پست

1395/04/30

08:09

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

مامانی563

عضویت: 1395/02/02

تعداد پست: 4929

انشالله منم به سلامتی زایمان کنم بیام خاطره ام رو بنویسم برای دیدنش لحظه شماری میکنین

1395/07/10

10:47

0 نفر لایک کرده اند ...

Zahra_banoo3

عضویت: 1395/07/27

تعداد پست: 58

دعا کنید منم این لحظه هارو به زودی زود تجربه کنم

1395/07/27

08:43

0 نفر لایک کرده اند ...

ریحانه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

مامان_محمد_امین

عضویت: 1395/10/28

تعداد پست: 1236

توبیمارستان شوهرم ومامانم اولین نفرات بودن که دیدن موقع ملاقات هم مادر شوهرم وخواهرام بابامو داداشم اومدن دیدن..پدرشوهرم نمیتونست بیاد خودم مرخص شدم پسرمو بردم پیشش خیلی ذوق میکرد

1395/12/22

08:47

0 نفر لایک کرده اند ...

میترا۱۲۳۴۵۶۷/

عضویت: 1396/02/14

تعداد پست: 31

وای خوش به حالتون چه احساس قشنگیه,

1396/06/01

01:15

0 نفر لایک کرده اند ...

pmosavi

عضویت: 1396/06/04

تعداد پست: 70

وقتی با گریه رفتم تو اتاق زایمان ،با بی حسی‌ سزارین شدم و صدای گریه دوقلوهامو شنیدم هم گریه میکردم هم خوشحال ،پسرهام هفت ماهه دنیا اومدن ،سه شب بود ،صبح شد که خانوادم فهمیدن و اومدن بیمارستان و همه گریه میکردن و منم دائم گریه عصرش تونستم برم ان ای سیو و پسرهامو دیدم اینقدر ذوقشونو داشتم گریم بند نمیومد ،شوهرم نیومد ببینتشون گفت طاقت ندارم شاید نمونن ،،،و مبین هفت روز و متین دوازده روز کشیدن و فرشته اسمونی شدند ،هنوزم منتظرم از خواب بیدار شم و دروغ باشه ،

خوشا آنان که در گهواره مردند ،که بویی از غم دنیـا نبردند ،به یاد دوقلوهایم ،،،

1396/06/04

15:51

0 نفر لایک کرده اند ...