ماهم عشقولانه بود عروسیمون شب قبل خواستگاری تولدم بود با اجازه پدر مادرم با همسرم رفتیم بیرون شوهرم از چند ماه پیش حسابی برنامه ریزی کرده بود منو برد رستوران برج میلاد و کلی کادوهای رنگارنگ بهم داد از جمله یه سى کارت با شماره روان. فرداش که اومدن خواستگاری ورفتیم تو اتاق حرف بزنیم برام سیم کارت رو تو گوشیم انداخت در حالیکه عطر گلی که دیشبش بهم داده بود فضای اتاقو پر کرده بود و کادو ها رو میزم بود خیلی حس رویایی بود