یکی نزد حکیمی آمد و گفت: خبر داری فلانی دربارهات چهقدر غیبت و بدگویی کرده؟حکیم با تبسم گفت: او تیری را به سویم پرتاب کرد که به من نرسید؛ تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی؟ . امام زمان نمیخوای بیای؟ بیا دیگه :)خدا شکرت بابت همه نعمتات دوست دارم
من ی زنم ب ظاهر آروم و شاد اما از داخل تومچهارشنبه سوریه میخندم باهات ولی ی این خنده ی ماسکه ک گریه هامو نبینی درکل باهام حرف بزنی میخندونمت بخندونیم❤ اقا درخواست نده لطفا حالم بد میشه دوباره🙏