دیگه تحملم کم شده ، خدابا هزار بار گفتم اونقد بهم سختی نده که طاقتشو نداشته باشم نذار کم بیارم
یه بار بیپناه اومدم در خونت شدی پناهم
باور دارم هیچوقت تنهام نذاشتی
خواستن خوار شم تو بهم عزت دادی نذاشتی
هر بدی در حقم کردن بازم سپردم به خودت و تنفر رو تو دلم کشتم به جاش عشق به تو رو جا دادم
من تو رو قاضی و وکیل داستانم قرار دادم خدایا تو که قاضی خوبی هستی پس چرا سکوت کردی ، من بنده ام صبرم اندازه صبر تو نیست صبرم تموم شده تو شاهدی حتی نتونستم چیزی به مادرم بگم دیگه طاقت غصه خوردن نداره
یه بار دیگه از نشونه هات برام بفرست نذار کم بیارم یه بار دیگه دستمو بگیر نذار بشکنم خودت گفتی ( ان را که منم خرقه عریان نشود هرگز ، آن را که منم چاره بیچاره نخواهد شد * ان را که منم منصب معزول کجا گردد ، آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد ) خدایا تنها پناه منم تنها رفیق صمیمیم تویی من شاید رفاقت بلد نباشم شاید رفیق خوبی نباشم اما تو ته رفیقی ، رفیق تکیه گاهمی دستمو ول نکن