من جایی زندکی میکنم که تقریباهمه هم مبشناسیم واسنپ گرفتن خوب جانیوفتاده
من دیروز نوبت زنان داشتم یه سونوگرافی بایدنشونش میدادم
صبح پاشدم حوصله نداشتم باتاکسی برم سرماهم خوردم حالش نداشتم
بعداسنپ گرفتم اسنپی زنگ زد که تا کی میرسع
قطع کردم مامانم گفت چرااسنپ گرفتی خودت تنهابااسنپ بری؟
منم گفتم مگه میدزدنم عصبی شدم داشتم اماده میشدم
اسنپ لغو کردم نرفتم زنگ زدم خواهرم گفتم باهام میای گفت خبرت میکنم بعدچنددیقه زنگ زد گفت نمیام منم اعصابممممم داغون بود
خواهرم هرکاری داشته باشه واسش انجام میدم هرکاری
اعصابم داغون بود سونوگرافی گرفتم پاره کردم
رفتم دوتا سرترالین باهم خوردم چندتا قرص خوردم قصدم هم خودکشی بودهم نبود میخواستم خودم اذیت کنم
بعد دیگه بامامانم قهرکردم تاامروز که فهمیدم رفته پیام های من دوستم خونده من چندوقته موبایل ندارم ازموبایل مامانم استفاده میکنم ناراحتم پیام هاروخونده
حق باکیه من یامامانم