دوستان من زمانی که ۱۴ سالم بود خانوادم به اجبار منو عروس کردن انقدر که بهم زور گفتن انقدر غر زدن منم بچه بودم و خام خلاصه ازدواج کردم اما از طرفم متنفرم بودم به خدا درکی از ازدواج نداشتم اخلاقم با اون آقا خیلی بد بود خلاصه اونم باهام بد شد و به جای رسید بهش گفتم من دوست ندارم و رفت مدت ها ازش خبری نبود و خانوادم بلاخره خودشون دیگه دیدن اوضاع چجوریه رفتم درخواست طلاق دادم و جدا شدم البته اخلاق اونم باهام خوب نبود جفتمون بهم محبت نمیکردیم
بعد الان توی روستامون گفتن دختره با یک پسر دیگه رفیق بوده طلاق گرفته یا هزار تا حرف دیگه که این با کسی بود و .......
الان من با آقایی در ارتباطم بعد اون از جای دیگه ست بعد یک بار بهش گفتم دلیل طلاق من این بوده واقعا بچه بودم اونو نمیخواستم بعد گفت دلیل طلاقت جزئی بوده برای همین منم دیگه چیزی نگفتم همش فکر میکنم اگه زیاد یک روز خواستگاری تحقیق کنه اینارو بهش بگن بعد فکر میکنه واقعا همینطور بوده من باکسی بودم و گفتم شوهرمو نمیخوام طلاق گرفتم
به خدا این طوری نبوده چرا مردم این کارو با قلب روح آدم میکنن خدااااا منو بکش