سلام خانومای مهربون
من اخلاقم نسبتا خوبه سر زبون دارو مردم دارم قشنگ حرف میزنمو... . خلاصه بگذریم از خودم
ی روز وقتی کلاسم تموم شد دم در دانشگاه بودم ک یکی از هم کلاسیام آمد و گفت ک بابام گفته نمیتونه بیاد دنبالم و ال و بل بعد منم دل رحم دلم براش سوخت گفتم بیا با ما بریم تا اون موقع خیلی خوب بود سوار ماشین ک شد بی ادب ب بابام سلام نداد خیلی خجالت کشیدم!
بعدش تا دوشنبه کلاس نداشتم شب دوشنبه بابای دختره زنگ میزنه ب بابام دست بر قضا ایما همکار هستن 😥
دیگه بابام توی رو دروایسی یک ماه خانم رو رایگان برد و آوردآوردتو این مدت بامن مثل غریبه هارفتار میکردخیلی خشک بود [ک البته منتی ها نیست] اما بعدش پدرم مشکلاتی براش پیش امد و مجبور شدم ک من ی روز با این دخترت برم، سوار ماشین ک شدم برای اینکا بهش بفهموتم کار اون روزش خیلی زشت بود ب باباش سلام و صبح بخیر گفتم و عذر خواهی کردم که مزاحم شدم
اما دختره حتی جواب سلامم رو نداد! خلاصه
حتی ی روز نیم ساعت دم در خونشون علاف خانم خانما بودیم آخر هم بهش زنگ زدم ک چرا نیامدی گفت مریضم نمیام 😐🤐 سر کلاس دیر رسیدم ی بار هم ماشین ما خراب بود و من تا 4عصر تو دانشگاه علاف شدم خانم با باباش رفت (اصلا ندیدم ک کی رفت کلک) دوبار هم بهش پیام دادم و گفتم ک:سلام خوبی من فردا نمیتونم بیام» هیچی جواب نداد حتی نگفت سلام باشه فقط سین کرده بود، امروز هم یکی از کلاسامون اجباری نبود و من باز هم برای یاد گیری خیلی دوست داشتم ک شرکت کنم اما چون بابام با کارای انتخابات و اینا درگیر بود قرار شد که با بابای دختره برگردم، دختره با کیفش از کلاس اومد بیرون منم دیدم عه این ک تو کلاس شرکت نمی کنه بر خلاف میل باتنیم آمدم بیرون دیدم با گوشیش داره توی سالن حرف میزنه کنارش واستادم ک باهم بریم بعد رفت جلوی آینه و مقنعش رو درست کرد و قالب بر چندین دقیقه صحبت میکرد منم رفتم و روی صندلی های راه رو نشستم یهو دیدم نیست!!! دیگه اخرش با اسنپ رفتم خونه
بنظرتون فردا صبح برم دنبالش؟؟