دوستم مامانش خیلی به چشم زخم و دعا و اینا اعتقاد داره .
کارش هم بوده به خاطر اینا پیش دعانویس و اینا بره.
حالا یک روز که باباش نبوده ، دوتا خانم و مرد غریبه آورده خونه با اینکه نمی شناختشون، قرآن خوندن و مثلا بیرون کردن جن یا انرژی منفی و اینا
دوستم هم با مامانش دعواش شده ، و به باباهه گفته و باباهه هم با مامانه دعواش شده.
من به دوستم گفتم خوب کاری کردی ، چون ممکن بود آدمای غریبه که اومده بودن خونشون بلا بیارن سرشون.
ولی به یکی گفتم گفت نه اشتباه کرده باید به خاله مادربزرگی می گفت ، مامانش می بردن دکتر نباید به باباش می گفت اصلا. یا باید می گفت مامان ممکنه این کارها رو بکنه مامان ببریم پیش روانپزشکی چیزی ، نباید چقولی می کرد.رابطش با مامانش بد کرده ، باباهه هم مطمئن به دخترش بدبین میشه
ولی به نظر من باید می گفت چون بازم ممکن بود در نبود بقیه بیاره و خطرناکه