مادرشوهر من همسر دوم پدرشوهرم هست در واقع همسر اول فوت شده و بعد با ایشون ازدواج کرده وقتی که همه بچها هنوز کوچیک بودن همه بچها رو بزرگ کرده و....همسر من هم تنها بچه حاصل این ازدواج هست تا اونجایی که از پدرشوهرم و دامادشون به صورت جداگانه و همسرم شنیدم مادرشوهرم خیلی سختی کشیده همیشه با همشون خوب بوده و هیچی کم نذاشته و مهربونن هر دو...پدرشوهرم به همه بچهاش تقریبا 3تا دختر و 3 تا پسر و همسر من یه خونه به هرکدوم داده...یک مقدار زمین مونده بوده گویا که اونا رو به کسی نداده...و بعضی از دخترا و داماداش تو روش در میان...ادامه رو کامنت میکنم
عجب نا نجیبایی
دختر و داماداش میگن چرا باقی امولت رو تقسیم نکردی؟!!!!
چقدر نفهمن!
دیگ چی میخان بهشون بده پرروهای عوضی
دخترهاش تو این چهار پنج سال نامزدی و عقد من فقط برای عقد و عروسی دیدم و یکیشونو یه بار خونه مادرشوهرم اینا...فوق العاده هم نوه هاشونو دوست دارن حتی یکی از دخترا دوسال بچشو گذاشت اینجا بزرگ کردن براش خودش سرکار بود کم هم نذاشتن و خیلی دوسش داشتن...برام خیلی عجیبه که دخترا اصلا سر نمیزنن به باباشون یا خیلی کم باز دوتا داداشش هقته ای دو سه بار رو میرن تازه یکی از عروس ها هم چندسال باهاشون زندگی کرده...میخوام بگم ادمای مهربونین...ولی من ندیدم خونه بچه هاشون دعوت بشن یا بچه هاشون برای مهمونی برن خونشون برام خیلی عجیبه واقعا
همینجوریشم نسبت به قانون ایران به پسرا باید بیشتر از دخترا میداد حالا که برابر داده بازم دومادا صداشون دراومده ؟؟
من همش میگم خدایا چطور انقد ناسپاسن...به همسرم میگم واقعا مامان و بابات هیچی نگفتن بهشون یعنی هیچ علت خاصی نداره و اینا اینجورین؟ ممکنه خسیس باشن که نه مهمنی میدن نه مهمونی میرن خونه بچه هاشون؟
البته من ناسپاسی از این بچها زیاد دیدم
خیلی رو میخواد واقعا...بعد همسر من از همه بچهاشون بهتره از هر نظر چه از لحاظ خدمت به خانواده چه چیزای دیگه همه چیه زندگیشون دست همسرمه و همه کاراشون...باباش میگه من به هیچدوم جز شوهر تو نمیتونم تکیه کنم
مادرشوهرم اهل مدیریت هست و خیلی جمع کن بوده که تونسته برای اینا بخره با این که وضعشون بد نیست خداروشکر به خوراک خوب میرسن ولی مثلا یه روسری داره رنگش رفته ولی بیخیالش نمیشه...تولد خواهرم خونه خودم گرفتم دعوتش کردم نیومد گفت دستم خالیه گفتم اشکال نداره ما خودمون میگیریم شما بیاید و اینا گفت نه بهتون زحمت نمیدم...شوهرم گفت سنش دیگه بالا رفته حوصله این چیزا براش نمونده ولی خب من دیدم جایی نمیره گفتم گناه داره تنوعهه بیاد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
