حکایت خیلیها با ازدواج حکایت اون آدم منتظره که مسافرش تو راه گیرکرده و با اینکه میدونه هرکاری کنه و هرقدر به تاخیر افتادن این وصال رو مرور کنه و تقلا کنه برای زودتر رسیدنش چیزی تغییر نمیکنه؛ مدام کلنجار میره، تماس میگیره و پیغام میده که کجایی؟! چرا نمیرسی؟!
ازدواج هم همین حکایت رو داره، تا یک حدی میشه خود رو در معرضش قرار داد و قسمت زیادیش در گرو چیزهایی خارج از اختیار ماست و هرقدر هم دیر شده باشه باید قسمت دوم شدنی بشه تا بهش برسیم. پس بهتره بابتش خودمون رو نیازداریم!