سر اولی فیزیولوژیک بودم ماما و همسر و وان و عود … بلند شدم تا کارای نوزاد روبکنن دوش گرفتم سشوار کردم رفتم بخش یکماه هم زود به دنیا اومده بود خودم تلفنی همه رو خبر کردم صبحانه خوردم خوابیدم بعدشم در به در بیمارستان دخترم بودم همش رو خودم انام دادم برای هر شیر دهی تو کرونا رفتم تا بیمارستان
دومی بریخ بود سه هفته زودتر اومد اورژانسی سزارین شدم پدر من دراومد نه میشد بشینی نه بلند بشی رگ سیاتیک و دیسکم گرفته بود میگفتن تکون نخور سردرد میشی راه رفتن مصیبت بود بحه بیمارستان بود تا ۵ روز نمیتونستم برم شیر خشک دادن بهش مصیبتی بود هنوزم یکمسرد میشه من دلدرد میگیرم بخیه هام میسوزه
همه میگفتن با اون شرایط رفتی طبیعی زایمان کردی حالت خوب بوده مگرنه طبیعی داغونه گفتم شاید
سر سومی دکترم بزرگی کرد نذاشت کورتاژم کنن با اینکه زیاد از سزارینم نگذشته بود قبول کرد تومطب بحه ۴ ماهه رو طبیعی زایمان کردم با اون وضع روحی و تو مطب باز طبیعی بهتر بود از اونحا رفتیم خونه و انگار نه انگار هرحند حال روحیم افتضاح بود
الان باردارم قطعا اگر خدا یاری کنه و شرایط اکی باشه این رو هم طبیعی میخوام