سلام حقیقتااا مشکل من یه جوریه
خواهر شوهرم بارداره چون حالش بد بود چند روزه بستری شده با خواهر شوهر کوچیکم نوبتی پیشیم ، از شهرستان اومدم تهران
امروز یهو چون حالش خوب نبود دکترا سریع گفتن باید زایمان کنه شوکه شدم چون هفت ماهس ، خلاصه تو کمتر از یه ربع باید دست تنها حاضرش میکردم بره واسه عمل
وسیله ها بهم دادن که نگه دارم الآن دندان مصنوعیشو گم کردم چون تو یه دستمال کاغذی گذاشت و بهم داد که نگه دارم از ظهر مغزم داره میترکه که چی بهش بگم وضعیت مالی ضعیفی داره حاضرم خودم براش بخرم اما مطمینم نمیزاره من هزینشو بدم ، یه دونه دندون هم بود
فردا که رفتم پیشش چی بگم ، خیلی خجالت میکشم چی بگم بهش بچه هاااا ، شوهر و خواهر شوهر کوچیکم میگن چرا بزرگش کردی ولی خودم حالم بده خستگی این چند روز شد صد برابر و به تنم نشست 🤧😢
