پدرم مظلوم رفت
مریض بود برادرم مادرم بهش نرسیدن
من تمام تلاشمو کردم حتی زمانی که عمل قلب کرد تو بیمارستان بود همراه نداشت
سال ۹۸ تو شلوغیا بود
من ۲۰ کیلومتر دویدم تا رسیدم بیمارستان
دکتر کلی سرم داد و بیداد کرد که پدرت عمل قلب باز کرده چرا همراه نداره گفتم من تو تیراندازی خودمو رسوندم
نزدیک بود کشته شم ولی واسم مهم پدرم بود
هر کاری تونستم کردم حتی جونمو کف دستم گذاشتم رفتم
ولی الان ک نیست
هر لحظه عذابه
ممانمبهش نرسید گذشت گوشه ونه بمنه ت فوت کنه
این عذبم میده
میخوام یه حسرت بزرگ رو دلممدرم بذرم