دیشب با مامانش تلفن حرف زد (هرشب میزنه)
بعد دگ خبرنداشت تا امروز عصر پسرعموش ک تو شهرماس (ما غریبیم و فقط ما و پسرعموش اینجایم)
زنگ زد هی چندبار گفت خبراز فلان جا داری شوهرمم میگف قربونت خوبن و اونم دگ هیچ نگفت..دلشوره گرفتیم شوهرم زنگ زد مامانش بعد اخرش معلوم شد مادرش از دیشب اخرشب تا امروز عصر بخاطر فشار۲۵ بستری بوده..ماهم ۲۵۰۰ کیلومتر دوریم🥲شوهرم گریش گرفت گفت اگ مامانم چیزیش شه دگ شبا به کی زنگ بزنم😭😭😭😭ظلمه ۹تا بچه بیاری اخری خیلی گناه داره😭😭😭شوهرم خیلی غصه میخوره