همین کاروکردم
یکی دوسالی شوک بهم واردشده بود
حسابی ازاین جریان آسیب دیدم اماخب باتوکل بخداوتحقیق ومشورت خودم روبالاکشیدم
به نظرم بهترین جواب سکوته وضعف نشان ندادنه
فکرمیکنم درنهایت راهشومیکشه ومیره
الان دوماهی میشه ازش بیخبرم
من سرم توی لاک خودمه وبی حاشیه ام
اوایل ضعیف بودم کم کم پوستم کلفت شد
بعدش گفتم بالاترازسیاهی که رنگی نیست اصایه درصدم یه چیزی ازم پخش بشه مگه مردم خودشون خطانداشتن مگه مردم خودشون قدیسه ان تهش اینه دیگه حدقل بهترازاینه به این بی وجودباج بدم وهم حیثیتم بره هم پیش خداروسیاه باشم وسرافکنده
هرچندکه من بی میل بهش نبودم چون اولین وآخرین مردزندگیم بودوبانفسم خیلی جنگیدم خیلی وپیروزشدم درنهایت
من میشناسمش آدم پوچیه توخالیه دلش نمیاداینکادوبکنه اماخیلی عذابم دادخیلی هزارتاخوبی داشت ویه بدی که همه ی خوبی هاش روشست وبردواونم شکاک وبدبین بودنش بودوبعدمعذدت خواهی میکردومیگفت میدونم پاکی غلط کردم التماست میکنم فرصت بده
نمیتونستم قبولش کنمو بعداباچشمای اشکی برگردم خونه ی پدرم 
نمیدونم آدماوقتی بهم اعتمادندارن برای چی باهم میمونن