خواهرام و مامانم رفتن بیرون بگردن من صبح خواب بودم الان اومدن گفتم چرا منو نبردیم تنها رفتید؟ آبجیم عصبی شد گفت یعنی چی خودت تنها پاشو برو ما با تو نمیآیم حالا ما هیچ جا نباید بریم که تو بهت بر میخوره
من اصلا خوشم نمیاد با شما برم ولم کن خودت پاشو هرجا خواستی برو میخواستی اسنپ بگیری بری ب من ربطی نداره
خیلی دلم شکست ولی واقعن نمیفهمم بهش چی بگم الان کلی گریه کردم آروم شدم هرچی منطقی فکر میکنم نمبدونم چی بگم