سلام . صاحب کارم ازم خاستگاری کرد من اولش قبول نکردم ولی هی گل اورد و هدیه و صحبت کرد باهام من قبول کردم یه مدت با اخلاقیاتش اشنا بشم و بعد ازدواج کنیم . از هر نظری که فکرشو بکنید خیلی پسر خوب و معدب و اوکی هست و اخلاقیاتمون بهم میخوره ولی متاسفانه متوجه شدم مادرش چند تا دختر برای ازدواج بهش پیشنهاد داده و گفته انتخاب کنه . مادرش خیلی مقرراتی هست و میخواد همسر اینده بچه هاشو خودش انتخاب کنه پسر بزرگش هم این مساعل رو قبول نکرد و با کسی که ٦ سال باهاش دوست بود ازدواج کرد و ارتباطش با خانوادش قطع کرد .
الان این مسعله برای ما هم پیش اومده و به من گفت اگه تو منو بخوای و پشتمو خالی نکنی من ارتباطمو با خانوادم قطع میکنم من تورو دوس دارم نمی خوام بدون. عشق ازدواج کنم اگه هم اشتباه میکنم پای اشتباهم می ایستم . اصلا نظر و پیشنهاد مادرم برام اهمیتی نداره . من ناراحت شدم از این بابت چون دلم نمیخواست از خانوادش دور باشه یا بخاطر من اختلاف پیدا کنن.
بنظرتون من باید چیکار کنم ؟ از طرفی توی مدت اشنایی منم بهش علاقه مند شدم و بسیار پسر خوبیه .
البته مادرش منو نمیشناسه و هنوز ندیده .
ولی به گفته خودش مادرش مخالفت میکنه با ازدواجمون ولی میگه براش مهم نیست و حتی یک ریال هم از خانوادش برای ازدواج نمیگیره .