یه پسری شیش هفت ماهه میگه من دوست دارم عاشقتم و میخوام باهم ازدواج کنیم صبر کن سربازیم تموم بشه ویه عالمه چیزای دیگه هر چی بهش میگم بابا من و تو مناسب هم نیستیم خانواده من اصلا باخودت و خانوادت مشکل دارن ما اصلا هم فکر وهم فرهنگ نیستیم پسره اصلا در سطح خانواده من نیست ولی نمیفهمه همش میگه من میخوامت و فلان اینا سنشم کمه ۲۰ سالشه چیکار کنم خسته شدم واقعا یه دعایی ختمی ذکری نذری راه حلی که مهر من کلا از دلش بره و فکر وخیال من از سرش بیوفته ...سنش کمه و دنبال دردسره نمیخوام برای خودش یا من سر این موضوع مشکلی ایجاد کنه و نتونم خودم ببخشم تا آخر عمر