چرا من اینقد بدبختم ۱۸سالم بود ب اجبار عروسی کردم بعد عروسی پسرم ۱سالش بود فهمیدم شوهرم اعتیاد ب شیشه داره کلی کتک میزد موادپیدانکردنی کلی کمپ بردم نشد خیانتم اضافه ش بادخترا مواد میزد... طلاق گرفتم برگشت خونه پدری ک حرفاش مرگ بهترین میشه... ۶ساله جدا شدم امشب تولدمه تو خودم بودم گیردادن چیه از صب تو خودتی میگم حالم خوب نیس ب اونم گیرمیدن اصلا درک ندارن من ۶ساله جوونیم رفته بی عشقی چرا فک کردن من محکمم دلم زندگی نمیخاد اونقدم گرونیه نمیتونم ی خونه بگیرم برم هیچ انگیزه ای ندارم حس پوچی دارم حس خودکشی ولی دلم ب پسرم میسوزه پدرش گف بزار بهزستی نمیخامش