بچه ها چکار کنم نه تو مجردی میتونستم با مادرم کنار بیام نه الان که متاهلم.دختر خونه که بودم همش دعوا دعوا دعوا متاهل هم که شدم بازم دعوا دعوا دعوا وقتی میرم خونش همش کلافم به اجبار و از رو وظیفه میرم. خونمم که میاد خودمو به زور نگه میدارم بهش احترام بزارم و باهاش دعوا نکنم.چکار کنم بخدا عذاب وجدان میگیرم وقتی باهاش بحث میکنم.نگید مادره احترامشو نگه دار میدونم مادره و احترامش واجبه ولی خیلی اخلاقای اعصاب خورد کن داره
سخت نگیر زیاد اخلاقاتون نمیسازع
ارتباط کم رنگ
مثلا چی ؟ مثال بزن از اخلاقش
منم تا مجرد بودم زیاد قهر اشتی بودیم ولی وقتی ازدواج کردم دیدم منم مقصر بودم قبلا ها
الان دیگه قهر نمیکنیم😁
منم مثل شما ۳۸ سال از خدا عمر گرفتم یادم نمیاد محبتی ازش دیده باشم
خونش هم رفتم یا کاری کرده خودم پاشم بیام یا بیرونم کرده
خونم هم آمده آنقدر اذیتم‌کرده
باور نمیکنی یه وقت هایی کاری میکنه تو زندگیم دعوا بیوفته
یه بار هم که باعث جدایم شد
الان هم قطع رابطه کردم
دلم یه مادر خوب میخواد چند وقتیه دلم تنگه
همین نیم ساعت پیش بود از دلتنگی گریه کردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
