یه مدتی ک وسواس فکری داشتم انقد خودمو زدم ب بیخیالی تقریبا بهتر شدم چند وقت پیش افسردگی شدید داشتم ک نرفتم زیر نظر دکتر قرص بخورم خودم ب مرور حال روحیم خوب کردم اما الان ی علاعمایی دارم ک واقعا خستم و از وقتی تو پریودی مودی شدم تا به الان رو همون مودمم خیلی حالم بده از دختری ک صدا خندش تا تو کوچه میرفت تبدیل شدم ب دختری ک منزوی شده و همش گریه میکنه واقعا حال روحیم بده همش ب مردن فکر میکنم کفن و قبر میاد جلو چشمم انگار کل زندگیم شده فکر مردن ب هیچی فکر نمیکنم همش با خودم میگم این زندگی یعنی چی انگار به یه بچه کوچیک زمان بدی بگی تو این اتاق با اسباب بازیا بازی کن تا بیایم دنبالت و اون بچه نمیدونه تا چ تایمی بازی کنه و کی اصلا قراره بیان دنبالش دقیقا ماهم تو این زندگی همینیم مشخص نیس تا کی زنده ایم و کی قراره بمیریم حقیقتش خسته شدم دیگه دوس دارم هرجور شده این وضع تموم شه دوس دارم ی دختر شاد و بیخیال وسرخوشی باشم ک هیچی براش مهم نیس اما فکرام نمیذاره ممنون میشم کمکم کنین😔