مادرم به شدت پسر دوسته.
حاضره به پسر سجده کنه.
برادرم هر چی بخواد براش میخره.
براش خونه و ویلا و ماشین و مغازه و موبایل گران قیمت... همه چی خریده.
ولی زورش اومد به من جهاز بده.
مادرم از من میخواد یه برادرم خدمت کنم. مهمانش کنم.
براش هدیه بخرم.
خب منم آدمم. حیوان که نیستم...
واقعا از مادرم بدم میاد.
به شدت تبعیض میزاره
بریم خونش تو بشقاب من بال مرغه. تو بشقاب برادرم ران مرغ.
من برم مسافرت مشهد باید کلی سوغاتی برای مادرم بخرم.
ولی برادرم بره مسافرت. مادرم قبلش بهش پول میده. میگه از پول خودت خرج نکن.