2777
2789
عنوان

دوستان بگین چکار کنم ؟

20 بازدید | 9 پست
دیروز مراسم خاکسپاری مادر بزرگ شوهرم بود ، بعد از ظهر هم ختم بود ، بعد از مسجد برگشتیم خونه مادر بزرگ ، چون همه اونجا جمع بودند ، خانواده شوهرم خیلی کم جمعیت هستند و کل فامیلشون روی هم شای 60 تایی بشن و بیشتر کسانی که اومده بودن مراسم دوست و اشنا بودند ، داشتند در این مورد حرف میزدند که مادر شوهرم با صدای بلند جوری که همه بشنوند گفت همه فامیل لیلا جاریم اومده بودند با یه لحن خاص ، در صورتی که فقط مامان و دو تا خواهر اش و دو تا خاله هاش اومده بودند و پدر شوهرم هم گفت خب فامیلای نانسی هم اومده بودن همشون ، بچه ها من پدر و مادرم فوت شدند ولی همه شوهر خواهرام و برادرام و عمو و عمه و شوهر عمه ام که 12 نفری میشدن او مده بودن ولی مادر شوهرم جلو فامیلش طوری بر خورد کرد انگار من بیکس و کارم و جاریمو میخواست بزرگ نشون بده. ، از عصر تا خالا ناراحتم اگه جانبداری پدر شوهرم نبود تو حالا منفجر شده بودم ، دلم میگه تو یه فرصت مناسب بهش بگم کوچیکم کردا ، و از یه طرف میگم نگم ، نمیدونم چکار کنم ، شما جای من بودید چکار میکردید ، در ضمن اینا برای مراسمای فامیل من زیاد نمیان و براشون اهمیت نداره
هیییچ وقت
هیچ وقت اگه از چیزی تو خانواده ی همسرتون طوری ناراحت شدین که احساس میکنید اگه سکوت کنید اذیت میشید و یا ممکنه تکرارش کنن
از همسرتون بخواید با خانواده ش در اون مورد صحبت کنه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خیلی ملایم و در وقت مناسب با شوهرت صحبت کن و بگو از این مسئله ناراحت شدی بگو اصلا شاید مامانت این حرفو بی منظور زده ولی من واقعا ناراحت شدم از درون دارم اذیت میشم میشه یه جوری که مامانت ناراحت نشه باهاش صحبت کنی بدون دعوا و تنش
به نظر من کاری که دوستان گفتن بکن اگه نگی ناراحتی هات روهم جمع میشن و میشی یکی مثه من که الان مادر شوهرم برگشته میگه این تا پارسال هیچ مشکلی با ما نداشته در حالیکه از سال اول خونمو کردن تو شیشه و الان فکر میکنن هیچ کاری نکردن
تو یه طوفان من جزیره... من ناپلئون تو دزیره...جز تو کی میتونست از من همه دنیامو بگیره...
خودت نگو به شوهرت بگو بگه ...یا مثلا تیکه بندازه به مامانش که همه فامیلای زنم اومده بودن
به امید خدا به زودی میخوام مامان بشم ...خونه عاشقانه دونفرمون سه نفره بشه ...خانووم گلا واسمون دعا کنید
نانسی جان من ١٦ ساله که ازدواج کردم و به قدری مشکلات و دخالت و تیکه و طعنه و دو بهم زنی داشتیم از سمت خانواده شوهرم که بارها پای من بخاطر این مساعل به دادگاه کشید عزیزم : در کل این و بدون که ته ته اینا اگه شوهرت پشتت باشه به هییییییچ وجه ناراحتی نداره ایشون باهات باشه دیگه نیازی به کسی نیست هر چی میخان بگن لطفا فقططط خودت و ببین و خودت برات مهم باشه..باور کن اسیب میبینی اگه بخای به حرفای این و اون اهمیت بدی،،نبینشون،،فک کن نیستن،،هر چی شنیدی دایورت کن،،بخدا زندگی ارزش این و که بخاطر حرف این و اون بخاد اخم رو صورتت بیفته رو نداره ...اگر شوهرت هم پشتت نیست که دیگه اون و نمیشه عوض کرد ( باز هم همونی که گفتم)
اینجور چیزا رو باید همون لحظه و با ظرافت خاصی که هم حرمتها حفظ بشه هم طرف متوجه بشه که حرفش بد بوده و بفهمه توام زبون داری جواب داد... اگه ام جواب ندادی دیگه کلا باید بیخیالش چی.....
من به سر سبزی این زندگی ایمان دارم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز