ما بنایی داریم
داریم خونه داداشمو میسازیم من دم در آشپزخونه نشسته بودم مامان و بابام رفتن تو اتاق یه مدارکیو بردارن ببرن اداره گاز برای گاز کشیو اینا این مرتیکه خر عین بز اومد تو نه یاالله نه اهمی اوهومی یه دفعه دیدم اومده تو داره عین گاو منو نگاه میکنه
شکه شدم هین کشیدم دویدم تو اتاق
چقد بیناموسا بعضیاشون
حالا من با تیشرت و ...اصلا یه وضعی😑😑😑
آدم نیستن بعضیا حیف همون اسم حیوون رو اینا گذاشتن